زمـ ـانی بر زمـ ــین
زمـ ـانی بر زمـ ــین

زمـ ـانی بر زمـ ــین

عروس چقد قشنگه!....انا لله و انا علیه راجعون:|

 

تقریبا یه هفته ای هست که بازار مراسم عقد و عروسی حسابی گرم شده.به این فکر میکردم که با این همه برنامه های آموزشی و کتاب های مختلف در مورد زندگی مشترک، چرا باز هم این همه تو زندگی ها مشکل هست و هیچ دو نفری نمیتونن همو درک کنن.و البته جواب دور از ذهنی براش وجود نداره که n% آدمها فقط دانش دارن و قادر به عملی کردن دانسته هاشون نیستن.هر مرد و هر زنی میدونه که موقع عصبانیت بهترین روش سکوت و ترک محل هست ولی وقتی دو نفر عصبانی میشن در همون لحظه نمیتونن جواب همدیگه رو ندن و کار به توهین و شکستن حریم ها میرسه.

اون قدیم ندیما که آموزش نبود از یه ور بوم میوفتادن،الانم که بچه های قد و نیم قد زیر و بم زندگیه مشترکو میدونن.

*عجیب ترین خبری که در مورد آغاز زندگی مشترک شنیدم چندین سال پیش ،مربوط به یک نو عروس 14-15 ساله در یکی   از روستاهای دور افتاده بود که شب عروسی بعد از تمام شدن مهمونی،شادوماد رو به قتل میرسونه!جوابی که در دفاع از      خودش داده خیلی جالب و البته قابل تامل بود!این نو عروس اظهار کرد:این همه عمر عفت و حیامو حفظ کردم.یه عمر  با آبرو  زندگی کردم اونوقت این آقا میخاست امشب آبروی منو ببره!!!!!!!!:|:|:|                                     


چماق و هویج!


بدون شرح!نکته رو خودتون بگیرید

دانشجو از اموال دانشگاه است.با آن مهربان باشید:|


تقریبا یک هفته ای از آغاز رسمی سال جدید تحصیلی میگذرد و من تازه به این نتیجه رسیدم که مشاهدات خودم را از این هفته پر خبر در دانشگاه بنویسم.ترم جدید بعد از حدود سه ماه تعطیلی باعث میشود آدم چهره های جدیدی را در دانشگاه روئیت کند.نه از آن لحاظ که افراد جدیدی باشند ها،همان آدم های سابق ولی با روکش جدید!مثلا چاق ها لاغر شده اند و لاغرها چاق.دماغ ها هم که همه نو نوار شده و دیگر کسی را از نیمرخ نمیتوان شناخت.(حتی تصمیم گرفته ام ازین به بعد به قیافه دوستان دقت بیشتر کنم تا خال یا نشان و ماه گرفتگی  و هر ویژگی دیگر که باعث شناسایی آنها میشود در خاطرم بماند که اگر احیانا فرد جدیدی برای سلام احوال پرسی آمد از روی این نشانی شناسایی اش کنم.)

مو فرفری ها مو صاف شده اند و موصاف ها مو فرفری.و ریش و سیبیل پسرها ...همه متحدالشکل و یکدست، سیبیل قیطانی گذاشته اند.البته از یک جهت ،نسبت به این رویداد خوشحال شدم که با این سبیل ها لا اقل میتوان دختر ها را از پسر ها تشخیص دادولی یکی نیست به بعضی از این سیبیل قیطانی ها بگوید:آخر برادر من!حالا به فرض که رفیقت سیبیل گذاشت و جذبه مردانگی پیدا کرد و خوشتیپ گشت،این دلیل  نمیشود که همان سبیل به چهره و فرم صورت تو جذبه و اقتدار دهد.مثلا نمره الف کلاسمان با آن سبیل های خانمان برانداز ،شبیه چاقوکش های منطقه سفرآباد* فلان جا میشود.

اینکه دانشجو ها برای تغییر چهره در سال جدید مسابقه گذاشته اند خیلی برایم جالب و عجیب بود.عجیب از این نظر که واقعا مردم با خودشان فکر کرده اند بقیه (به جز من) بیکار نشسته اند که ببینند این ترم داشنجو ها چه تیپی میزنند؟اصلا داریم چنین آدمی؟(به جز من و دوستانم) و جالب از این جهت که با دیدن چهره های جدید و تلاش برای حدس زدن هویت اصلی فرد و همچینین تصویر سازی چهره قبلی به صورت ناخودآگاه وارد یک بازی فکری و آکبند نماندن مغز در این ایام بی استادی و بلاتکلیفی میشدیم.اینکه میگوییم بلاتکلیفی یعنی واقعا بلاتکلیفی ها!چون تا قبل حذف و اضافه یا دانشجو میاید سر کلاس و استاد نمیاید!یا استاد میاید دانشجو نمیاید!یا هر دو میایند ولی برنامه کلاس ها و گاهی حتی استاد ها عوض میشوند!یا مثلا یکی مثل من سه هفته علاف گرفتن یک درس سه واحدی میشود که نامردها(مسئولین دانشگاه) با تمام نامردیشان اجازه اخذ این درس را به من و آن 9 هم ترمی دیگر نمی دهند و میگویند خلاف قانون است!!(یکی بیاید قانون را برایم تعریف کند با رسم شکل و نمودار0.5 نمره)طی این سه هفته نزدیک به 7-8 بار نامه به گونه های مختلف مسئول نوشتیم و درآخر انقدر در نوشتن نامه متبحر شدیم که دوستانی که در حق ما لطف دارند دهان به تحسین گشودند و گفتند :به به !چه خوب نامه ی اداری مینویسید!بابا درس و دانشگاه را بیخیال شوید و بروید عریضه نویس شوید ،با این همه استعداد که خدا در وجودتان نهاده!تازه درآمدش هم بیشتر است و آقا و سرور خودتان هم میشوید.از درس که به ما چیزی نرسید!اولین نامه خطاب به مدیر گروه و بعد به ترتیب معاونت دانشکده،رییس دانشکده،رییس دانشگاه و انشاءالله اهداف بعدی احتمالا ریاست جمهوری و بیت رهبری و سازمان یونیسف و ناسا و سیا و الخ....است!باشد که رستگار شویم...


...........................................................................

*سفرآباد:نام یک محل خفن در یک کجای دنیا!