زمـ ـانی بر زمـ ــین
زمـ ـانی بر زمـ ــین

زمـ ـانی بر زمـ ــین

یادت ای دوست بخیر...



وقتی  بهش گفتم "یه یادگاری  بده"فکر نمیکردم بعد ها دوباره بتونیم همدیگرو ببینیم.هم خونمون عوض شد هم مدرسم هم ...

ولی یادگاریش تا به الان تو آلبوم عکس بچیگم موند.کاش از بقیه هم یادگاری داشتم،از یاسمن  که صمیمی ترین دوست اول ابتدایی من بود و من فقط اسم و فامیلش یادم مونده و اگه ببینمش دیگه نمیشناسم.از فاطمه.خ که  همبازی و همکلاسیم بود و حتی بوشُ یادمه و خیلیای دیگه...

دیروز اتفاقی دوتا دیگه از همکلاسیای ابتداییمو  تو خیابون دیدم.وقتی به پروانه لبخند زدم و سلام دادم چند ثانیه فقط خیره موند و فکر کرد.بعد یه دفعه خندید و دست زهرا رو گرفت و گفت ععععع فلانیه(اهمون اسمی که اون وقتا صدام میکردن)

 

 یه عکسه که پشت نویسی هم کرده.چسب هم زده که قلم خورد نشه

عاشق اون N شدم که برعکس نوشته:))

امضاشم تو حلق شوهرش:))

13 سال گذشت




نمیدونم منم یادگاری به کسی دادم یا نه؟اگه دادم خوب نگهداری کرده یا نه؟:)

نظرات 1 + ارسال نظر
p.t جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 20:31

سلااااام
آخییییییی منم دارم از اینا

سلاااااااااااااام پی تی عزیزم
چه عجب ازینورا
اونموقع فکر نمیکردم یه روز با دیدن یادگاریا اینقد خوشحال شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد