زمـ ـانی بر زمـ ــین
زمـ ـانی بر زمـ ــین

زمـ ـانی بر زمـ ــین

زیباترین حس دنیا

اول این کلیپو ببینید: مهر مادری

قبلن که جوون تر بودم ،وقتی میشنیدم کسی به خاطر بچه دار نشدن ناراحته ،ناراحتیشو بی دلیل میدونستم.تو دلم میگفتم خب بچه دار شدن که چیز خاصی نیست.برن از پرورشگاه بچه بیارن بزرگ کنن.عمق مطلبو که بچه از دل آدم بیرون بیاد.با پوست و گوشت آدم عجین باشه برام غیر قابل درک بود.شایدم اقتضای سنم بود که گاهی هم از بچه بزرگ کردن بدم میومد!ولی الان احساسم تغییر کرده.حتی حس مادر شدن رو یکی از مهمترین انگیزه های ازدواج میدونم.خیلی حس قشنگیه مادر شدن.ایشالا خدا قسمت کنهحس اینکه یه نفرو تو وجود خودت پرورش بدی و این همه به قلبت نزدیک باشه،با نفس کشیدنت زندگی کنه.با هر لقمه ای که میخوری رشد کنه،با هر تپش قلبت آروم بگیره،خیلی حس لطیفیه...خیلی دوس دارم یه روز اونقدر بزرگ شم که بتونم یه مامان شایسته شم.




+البته نباید لذت یک لحظه مادر داشتن رو هم فراموش کرد
ادامه مطلب ...

بیمار اخم های تو ام...حتی!

سوگلی است دیگر...گاهی دلش میخاهد یک نفر از پشت کوه یا بالای ابرها یا از دل خورشید یا از عمق دریا ،بلند شود بیاید گوشش را بگیرد و بگوید آدم حسابی!این چه طرز زندگی کردن است؟گند زدی به سیستم عامل حیاتی ات!بیا دستت رو بده به من خودم میبرم همه جا رو نشونت میدم.خودم بهت میگم چی غلطه چی درسته،خودم بهت میگم الان باید چی بگی،خودم بهت میگم الان نباید چی بگی،خودم حتی بهت میگم الان باید چی بپوشی!،خودم دوستت دارم اصلن،و تا منو داری غم نداری و تو تنها نیستی و تو کارت درسته و تو ماهی و تو گلشنی  و نور دلی و عشق منی و سوگلی منی و.. شترررررررق بخاباند دم گوشم تا از خواب بیدار شوم...:|


یه چیزیو نمیتونم تو زندگیم تحمل کنم(البته فقط یه چیز نیس،خیلی چیزا هست که الان فقط یکشو ذکر میکنم) و اون بی اعتناییه!حاضرم با یکی گلاویز شم ،اون بزنه من بزنم،حتی گیس و گیس کشی و چنگ و گاز و دندون ...ولی بی اعتنایی نکنه.یادمه وقتی بچه بودم از این میترسیدم که مامانم در مقابل خطاهام  هیچی نگه و انگار نه انگار.اخمش قابل هضم تر از بی تفاوتیش بود.حتی دعوا کردنش دوست داشتنی تر و قاطع تر و شیک تر  بود.

+میشه لطفا فقط یه نشونه ی یک اپسیلونی....؟

تولدت مبارک

5 اسفند،تولد 30 سالگیت (با تقویم خودت 11 سالگی!)مبارک...



ادامه مطلب ...