همین چند دقیقه پیش صدای یه هواپیما نزدیک به زمین میومد.حس و حال این فیلمایی رو داشت که زمان جنگ رو نشون میدادن.دیوار صوتی میشکنه و ....بووووووووووووم.یکی از بمبا میوفته رو یه خونه.همین لحظه رو تو ذهنم تجسم میکردم.مثلا اگه الان این هواپیما جنگی بود و یکی از بمباشو مینداخت رو سر من چه حس جالبی بود:دی
یعنی امید به زندگی تو وجودم داره فوران میکنه
امروز خبر فوت یکی از دوستان قدیمی که تو نت میشناختمش شنیدم.اولین و عزیزترین و با اعتماد ترین فردی که تو نت میشناختمش.همیشه آرزوش بود به 31 سالگی نرسه و از این دنیا بره و ببه آرزوش رسید و 30 سالگی از این دنیا رفت.هنوزم باورم نمیشه رفته...خدا رحمتش کنه.به آرزوش رسید .خدا به خونوادش مخصوصا مادرش صبر بده.
برای شادی روحش فاتحه بخونید...
شهر من در یلدایی ترین ،سرد ترین،زیبا ترین،مه آلود ترین شب سال: عکس و عکس
زمستون قشنگه به شرطی که سرما تا ریشه استخوناتو نترکونه.برف باشه،مه باشه،ولی سرمای نا جوان مردانه نباشه.
+خدا جون قربونت برم منو که میبینی در حالت عادی با هول روشن میشم،آخه این سرما خوردگی چی بود وسط این همه کار!؟