زمـ ـانی بر زمـ ــین
زمـ ـانی بر زمـ ــین

زمـ ـانی بر زمـ ــین

کاراموزی

امروز بالاخره موفق شدم بعد از یک و نیم ماه معرفی نامه بگیرم و از فردا ایشالا وارد محیط کار شم.

دیروز از شدت ناراحتی و استرس نمیدونستم چیکار کنم.نه به خاطر کارموزیه خودما.به خاطر دوستم!قرار بود توسط یکی از آشناهای من موافقت مسئولین شرکت و بگیریم و من به این آشنامون گفته بودم دو نفریم.ولی آشنامون وقتی دیده بود ظرفیت پر شده کلی زحمت کشیده بود  و وساطت کردن که بیشتر از یه نفر نمیتونیم قبول کنیم.من این موضوعو رو دیروز فهمیدم ،اصلا نمیدونستم به دوستم چی باید بگم!با کلی خجالت شرمساری بهش گفتم فردا بیا دوتایی بریم حضوری صحبت کن شاید تو رو هم قبول کردن.اینهمه مدت طفلی امیدوار شده بود ولی کارش درست نشد:(( انقددددد خجالت کشیدم .ولی خب از دست من کاری برنمیومد.امیدوارم درک کنه که تقصیر من نبود


برای یه کارآموزیه ساده که به عبارتی میشه گفت حمالی تشریفاتی هست کلییی وقتم هدر رفت.کلیییی نیاز به آشنا بازی و دنگ و فنگ بود.جالبه اگه آشنا کسی ندشاتهب اشه حتی تو شرکت راهش نمیدن!با این اوصاف آینده درخشان شغلی خودمو دارم متصور میشم!!!:|:|به آشنامون میگم اینجا نیروی جدید هم استخدام میکنن؟میگه آره ولی اون دیگه نیاز به یه آشنای کله گنده داره ،نه مثل من:|

خلاصه فردا برای اولین بار میخام وارد این شرکت شم.خیلی جای بزرگ و مجهز با قوانین سخت گیرانه هست.دوماه باید از 7 صبح تا 5 بعداز ظهر سرکار باشیم.امیدوارم سوتی ندماز دیروز دارم اطلاعات اون بخشی که میخام کار کنم رو پیدا میکنم که یه مقدار آمادگی قبلی داشته باشم .

امیدوارم دوستم بتونه یه جای خوب برای کاراموزیش پیدا کنههعییییییی خیلی بد شد

نظرات 3 + ارسال نظر
. دوشنبه 5 مرداد 1394 ساعت 16:13 http://www.hghkh.blogsky.com

امیدوارم دوستت هم همکارت بشه.

ممنون ولی نشد

گلنوش چهارشنبه 14 مرداد 1394 ساعت 11:14

سلاممممممممممممممم کارآموز سوگلی
به سلامتیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
حستو دقیقا درک میکنم سوگلی
کلا مملکتمون داره برپایه پارتی می چرخه
جالبه من روی پسر دوست بابام که اونم نرم افزار خونده خیلی امید داشتم بعد توی جمع داداشم گفت گلنوشم قراره تابستون بره کارآموزی و حالا دنبال جاییم همینجوری بی خبر من شوهرخالم به دخترخالش گفته بود و به طرز عجیبی کارآموزی من جایی که فکرشم نمیکردم جور شد
و خیلی ناراحت بودم به خاطر دوستام دقیقا حستو درک میکنم :(
اونام کلی فرم پر کردن و کلی جا رفتن جایی رو پیدا نکردن آخرشم هرکدوم دوباره از طریق آشنا و پارتی رفتن
الانم از پنج نفر اکیپ هم ورودیمون دوتامون با کمک آشنا رفتن سرکار و بقیمون باز بی کاریم :)
انشاء الله تلاشتو بکن تا وارد شدی خودتو نشون بده تا همونجا جذبت کنن :* چون میگی شرکت بزرگیم هست خیالت راحته ;)
انشاء الله که موفق باشیییییییییییییییییییییییی

سلااااااااااااام رییس گلنوش
ممنووونم
آره والا.دیگه واسه یه کاراموزیه ساده هم پارتی میخان چه برسه به کار!
دوستمم خداروشگر یه جاییو پیدا کرد رفت.ولی خب من پیشش شرمنده شدم
گلنوش اولش فکر میکردم اینجا بتونم خودمو نشون بدم و همینجا کار کنم خیلی خوب میشه.ولی الان که یه مدته اینجا هستم و از نزدیک محیط و شرایطشو میبینم ،هیچ وقت آرزو نمیکنم که اینجا کار کنم.خانومایی هم که اونجا هستن به خاطر ناچاری و سابقه زیادشونه که الان دارن تحمل میکنن که حداقل حقوق بازنشستگی بگیرن.آدماش مثل ربات شدن.همش کار میکنن

گلنوش جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 13:17

خب خداروشکررررر که دوستت جایی رو پیدا کرد
عذاب وجدان ندارهه وقتی تلاشتو کردی حتما دوستتم درک میکنه
چرا محیط کارامون جوریه که وقتی میریم سر کار از محیط کار زده میشیم ؟
من از یه جا به بعد دلم میخواست زودتر تموم شه کارآموزیم برم دانشگاه انقد که دلم تنگ شده بوووود

آره خداروشکر
دیگه روم نمیشد ازش بپرسم کجا رفته.
امیدوارم درک کنه
گلنوش محیط کار اداریش خیلی خوب بود.دخترخاله من تو بخش اداری حسابدار بود.محیطش خیلی برا اون مناسب بود.ولی اون بخشی که مهندسی هم کار میکنن اصلا مناسب نبود.واسه یه آب خوردن باید از جلوی هزارتا چشم خیره رد شیم!کاری که به خانوما میدن باید هم از نظر زمانی مناسب باشه هم مکانی.یه خانوم وقتی تا ساعت 6 ظهر سر کار باشه دیگه وقتی برا خودش و همسر و بچه هاش نمیمونه.مثل یه روبات میشه که همش باید کار کنه.من دوس داشتم جایی کار کنم که مثلا تا ساعت 1 ظهر باشه.بقیه روزم مال خودم باشه.
من همین الانشم خسته شدم.کاراموزیم 320 ساعته!!تقریبا تا آخر تابستون باید اینجا علاف باشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد