زمـ ـانی بر زمـ ــین
زمـ ـانی بر زمـ ــین

زمـ ـانی بر زمـ ــین

کتابفروشی سیار

کتاب استاد عشق ایرج حسابی را میخانم.عجب مردی بود دکتر حسابی!حتی تصورش هم سخت است تحمل اینهمه سختی و رنج و تلاش.به حقیقت این جمله پی بردم که روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت!


+همیشه دوست داشتم از کتاب فروش های دسته دوم که کنار خیابان بساط پهن کرده اند کتاب بخرم.این یکی هم مثل بقیه کارهایی که میخاستم و انجام ندادم به فرداها موکول شده بود.دیروز عزمم را جزم کردم و در کنار یکی از همین کتبفروشی های سیار ایستادم و به کتاب ها نگاه کردم.چند کتابی که دوس داشتم روزی در کتابخانه ام باشند در بین کتاب ها بودند.فروشنده کمی آنطرف تر ایستاده بود و با دوستان همکیشش صحبت میکرد.وقتی من را دید که اینطور جدی کتاب ها را بر انداز میکنم نزدیک آمد ولی مثل اینکه او هم متوجه شد من اهل خرید کردن نیستم.دوباره پیش دوستانش برگشت.من هم بی اعتنا به چهار اثر فلورانس که با التماس مرا نگاه میکرد و گاهی هم اشک در چشمانش حلقه میبست  راهم را گرفتم و رفتم.امروز پشیمان شدم که چرا نخریدمش.فردا یا شاید فرداهای دیگر میخرمش،از همان کتاب فروش دست فروش نرسیده به میدان انقلاب...

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 19 تیر 1392 ساعت 17:23 http://www.radepayegol.blogfa.com

منم این کتابو نخوندم.انگاراقعا قشنگه
بالاخره شروع می کنم

منم هنوز نخوندم.ولی یه روز باید بخونمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد