زمـ ـانی بر زمـ ــین
زمـ ـانی بر زمـ ــین

زمـ ـانی بر زمـ ــین

به چپ راست به راست چپ:|

اگر از حال ما جویا باشی....

حال خواهری را دارم که از دار دنیا، دو برادر دارد و هر دوی آنها عازم خدمتی از نوع اجباری ...



نظرات 8 + ارسال نظر
p.t دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 17:13

سلام
خوبه کههههه

سلاااام
هی دوووووووره...نه بابا.داداش یه چیزیه که بودنش بهتر از نبودنشه حالا من هیچی...مامانو چیکارش کنم؟؟از وقتی اومده رفته زیر پتو داره گریه میکنه:|

sara دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 21:18 http://love-silence.blogfa.com

چه بد حالیه:(

اوهوووم:(

گلنوش چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 ساعت 19:51

سلام
والا به خدا خیلی خوبههههههههههه
مال داداش من تا آخر اردیبهشته و چون کلی مرخصی طلب داره اونارم داره میگیره و من موندم زین پس با وجود اون پروژه مو چی کار کنم
کلا داداشا هرچی کمتر خونه باشن بهتره

سلااام
آخه من عادت دارم خونمون شلوغ باشه.وقتی یهویی دوتا داداشمپر سر وصدا خونه نباشن آدم دلش میگیره

حدیث چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 ساعت 22:00

الهی الهی مامان سوگلی
این گل رو از طرف من تقدیم مامان میکنی
نخوریشا
ایشاا.. به سلامتی این مرحله رو پشت میذارن
بعد باید خواهرشوهر شی
خودتو آماده کن
هرچند شک دارم
فکر کنم اونا اول برادرزنمیشن

الهی الهی(به سبک عمو قناد:| )
خودت گلی عزیییییییزم
گل که گل نمیخوره
ایشالا ایشالا...
چشمممممم.همه تلاشمو میکنم خواهر شوهر شم

قسمته دیگه باید دید کی زرنگتره

گلنوش پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1393 ساعت 08:46

الهیییییییییییییییییییییییی
اوخییییییییییییییییییییییییییییییییی
مامان منم واسه داداشم کلی گریه کرد
دیگه مامان شما که دوبلم هست
به نظرم یه قانون بود که میشد دوتا پسرا با هم نرن سربازی
نبود عایا؟

ایشالا زود زود تموم میشه و به قول حدیث می رسیم به بخش های هیجان انگیزش


مامان است دیگر...
قانونش اینطوریه که اگر برادر بزرگ سرباز باشه ،بعد از دوره آموزشی برادر کوچیکه میتونه تو شهر خودشون خدمتو بگذرونه.ایشالا اینم بدن شهر خودمون خیال مامانم راحت میشه.ولی فعلا دوره آموزشیش در جوار شما دوستانه
مرسی مرسی
ایشالا

p.t پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1393 ساعت 11:12

حدیث ...
دقت کردی چقدر سوگلی بدش اومد از حرفی که زدی؟
هــــــــــــــــــــــــــــــــــی دووووووورهههه...
آخی ... یعنی مامان منم برای داداشم گریه میکنه ... واقعا انقدر سخته ..... مادرن دیگه

اواااا یعنی خیلی معلوم بود ناراحت شدم؟
این دوووووووره کجاس بیاد به داد من برسه
آره...همش به مامانم میگم یکم دل گنده باش..مردم بچشونو میفرستن اون سر دنیا استرسم ندارن..اونوقت پسرت 4 ساعت فاصله داره باهات اینقد میشینی گریه میکنی.میگه هنوز مادر نشدی منو درک کنی...راستم میگه...

ریحون جمعه 5 اردیبهشت 1393 ساعت 14:29

ای جانم...
:*

الــــی ... یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت 18:57 http://goodlady.blogsky.com/

از علاقه و احساسات خواهرانه که بگذریم دوران عشق و حال شروع میشه :))

حالت خوشبینانه اش اینه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد