زمـ ـانی بر زمـ ــین
زمـ ـانی بر زمـ ــین

زمـ ـانی بر زمـ ــین

من و خواهرم

خواهرم دوباره نبوغش رو به کار انداخت و امروزبعد از اینکه از دانشگاه خسته برگشتم خونه، بهم گفت:آبجی تو چقد شبیه بینا ها هستی!

گفتم بینا؟!؟!؟مگه باید شبیه نابیناها باشم؟!!؟

گفت:نــه اون بینا منظورم نبود.منظورم اینه که شبیه آدمایی هستی که نا ندارن

من:  :|:|

نظرات 5 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 18:42 http://over.blogsky.com

سلام
خخخخخخ
چه آجی شیرین و با نبوغی داره هااااا
ماشالله

سلام

بعله.آبجیه شیرین و با نبوغی داره
چش نخوره ایشالا

فاطمه سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 21:31

نگاه چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 18:47


الهی...باید حس خوبی داشته باشه
داشتن یه خواهر کوچولوووووو

بـــــــــــــــعــــــــــــــله
ولی بعضی وقتا هم با تراختور میره رو اعصابه آدمااا

نگاه پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 01:33

میدونم ولی واقعا کیف میده...
من که خواهر کوچیکتر ندارم خودم کوچولوئه خاندانم!
اما برادرزاده هامو خیلی دوست دارم همینطورم نوه های خوهرم...
اون یادداشته که تو وبلاگم گذاشتم به اسم داستانک هایی از جنس ابریشم!( همون که نظرتو در موردش نگفتیــــــــــــا!)
اون ماجرای اون شبم بود با برادرزاده ام پنج سالشه!
ایـــــــــــــــــــــــــــــنقده دوسش دارم...

اوهوم کیف میده
من وقتی تنهام حس میکنم خیلی بچم ولی وقتی پیش خواهرمم حس بزرگی بهم دست میده
خونده بودم فقط یادم رفته بود نظر بدم.
خدا حفظش کنه

ریحانه جمعه 17 آبان 1392 ساعت 10:30 http://manozendegi9.blogfa.com/

خخخخخخخخخخخخخخخخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد