-
بدون دست،بدون پا،بدون دلهره
چهارشنبه 8 آبان 1392 20:45
حرفا پشت سر هم تو مغزم ردیف میشن،تند تند از کنار هم میگذرن و بدون اینکه به نتیجه برسن دوباره میرن بالا میان پایین میگن عمو یه دور دیگه!!بعد از جستجوی زیاد ریشه یه سری از مشکلاتو فهمیدم ولی نسبت به حل کردنشون ناآگاهم.به نظر من همه آدما تو زندگیشون باید نیاز به رفتن پیش مشاور یا خوندن چنتا کتاب روانشناسی رو حس کنن!حتی...
-
آدم باید تو هرکاری که وارد میشه بهترین باشه:|
شنبه 4 آبان 1392 23:33
دایی من تو یه شرکتی مشغول به کاره که مدتیه رییسش عوض شده.رییس قبلی واقعا آدم بی خاصیتی بود.کلی پول از شرکت به جیب خودشو دوست و رفیقاش ریخته بود،آخر هم گندش در اومد،همه فهمیدن،کل شرکت به هم ریخت و بیرونش کردن.ولی رییس جدید فوق العاده آدم با لیاقتیه.اصلا یه زبلیه که خدا میدونه.دو برابر رییس قبلی ،جیب شرکتو تیغ میرنه ،آب...
-
عروس چقد قشنگه!....انا لله و انا علیه راجعون:|
پنجشنبه 18 مهر 1392 23:00
تقریبا یه هفته ای هست که بازار مراسم عقد و عروسی حسابی گرم شده.به این فکر میکردم که با این همه برنامه های آموزشی و کتاب های مختلف در مورد زندگی مشترک، چرا باز هم این همه تو زندگی ها مشکل هست و هیچ دو نفری نمیتونن همو درک کنن.و البته جواب دور از ذهنی براش وجود نداره که n% آدمها فقط دانش دارن و قادر به عملی کردن دانسته...
-
چماق و هویج!
سهشنبه 9 مهر 1392 19:57
بدون شرح!نکته رو خودتون بگیرید
-
دانشجو از اموال دانشگاه است.با آن مهربان باشید:|
سهشنبه 9 مهر 1392 00:28
تقریبا یک هفته ای از آغاز رسمی سال جدید تحصیلی میگذرد و من تازه به این نتیجه رسیدم که مشاهدات خودم را از این هفته پر خبر در دانشگاه بنویسم.ترم جدید بعد از حدود سه ماه تعطیلی باعث میشود آدم چهره های جدیدی را در دانشگاه روئیت کند.نه از آن لحاظ که افراد جدیدی باشند ها،همان آدم های سابق ولی با روکش جدید!مثلا چاق ها لاغر...
-
پایان راه
چهارشنبه 27 شهریور 1392 23:46
پیشنهاد فیلم انیمیشن کوتاه: پایان راه
-
دست هایت معجزه میکند...
یکشنبه 24 شهریور 1392 02:24
امشب پدرم سهم مادرش بود و من سهم مادرم.آخرین باری که شب پیش مادرم خوابیدم یادم نیست.قبل تر از اینکه خواهرم تبدیل به نطفه شود،تبدیل به زندگی شود.دستهای مادر همیشه معجزه میکند و من ،دریافت کننده ضعیفی بودم برای معجزه هایش.همیشه وقتی دلم تنگ میشد،وقتی دلم میگرفت،وقتی یک بلایی سر دلم میامد دستهای مادرم را روی قلبم...
-
داروشناسی
چهارشنبه 13 شهریور 1392 11:45
تجربه نشون داده "دارو" هرچقد بد طعم تر و حال به هم زن تر باشه ،خالص تر و اثرش بیشتره!:|
-
زندگی پای
یکشنبه 10 شهریور 1392 21:06
پای: تو کدوم داستان رو ترجیح میدی؟ مارتل: اونی که توش ببر است. اون داستان بهتری است. پای: ممنون. درباره خدا هم همینطوره... تفاوت فیلمای خارجی با فیلمای ایرانی اینه که بعضیاشون،ارزش دو یا چند بار دیدنُ دارن!بار اول باید با لذت از اول تا آخر فیلم رو ببینی و فقط از صحنه های تخیلی و جذاب و دیالوگای پخته شدش لذت ببری.بار...
-
معجون درمانی!
یکشنبه 27 مرداد 1392 11:29
چند هفته پیش خانومی برای سخنرانی در مورد یک سری بیماری ها و راه حل طب سنتی برای درمانش در دانشگاه سمینار برگزار کرد.ولی تنها کاری که کرد ارجاع دادن ما به کتاب هایی بود که خودش نوشته بود.مثلا سوال میپرسیدیم که فلان چیزو چیکار کنیم؟میگفت اینو تو کتاب فلانم نوشتم.و فقط یک سری توضیحات سحطی داد.از اونجایی که به طب سنتی...
-
روز رنگارنگ
سهشنبه 22 مرداد 1392 22:22
ا م ر و ز ی ه ر و ز ش ا د و رن گ ی بو د :)
-
کالبد شکافی مغز
یکشنبه 20 مرداد 1392 00:09
حتما شنیده اید که میگویند اگر میخواهی تعمیر کار خوبی شوی همه اجزای یک وسیله را باز کن و دوباره ببند.اگر وسیله ای کم نیامد یا اضافه نماند مطمئنا تعمیر کار خوبی میشوی. دوست داشتم یک بار کاسه سرم را باز کنم و تک تک اعضایش را یکی یکی نگاه کنم.دوست داشتم وقتی میبندم بعضی چیزهارا خودم حذف کنم،یا یک سری امکانات تازه تر اضافه...
-
سورپرایز های خلقت!
چهارشنبه 9 مرداد 1392 19:13
لازمه بعضی وقتا نگاه کنی تو چشمای مادرتو با اعتماد به نفسی بگی مامان چیکار کردی که خدا اینقد دوسِت داره و منو به تو هدیه داده؟من هدیه کودوم کارِ خوبِ تو هستم؟در خوشبینانه ترین حالت اونم یه نگاه به شما میکنه و یه نگاه به آسمون،دستاشو میبره بالا و با خنده میگه خدایا این بچه خل و چل منو شفا بده!انقد کیف میده وقتی لبخند...
-
من یک ISFPهستم :دی
چهارشنبه 2 مرداد 1392 12:47
ما اگه وقتی کوچیکتر بودیم ازین امکانات داشتیم الآن اینجوری نبودیم:دی من یکی که بعد از ؟؟سال از زندگیم تازه دارم به استعدادا و علایقم پی میبرم آزمون میرز-بریگز تو وبلاگ یکی از دوستان دیدم!!!امتحان کنید.آزمون جالبیه.واسه من که اکثریاش درست بود :) نتیجه آزمون: کلیات ISFP ها افرادی راحت و دوست داشتنی هستند آنها معتقدند که...
-
لپ
یکشنبه 30 تیر 1392 16:27
نتونستم این عکسو نزارم این بچه فک کنم اول لپ بوده بعد دست و پا در آورده قربووونش برممم باز خشانت خونم بالا رفت این بچه رو باید گذاشت لای نون بربری خورد خدایا منم 20 تا ازین بچه ها میخام این عکس رو دقت بفرمایید.جمعی از بلاگر ها هستن. برای مشاهده کلیک کنید با تشکر از راوی بلاماسکه.
-
شب مثلِ...
شنبه 29 تیر 1392 02:37
در طول این سالها که از خدا عمر گرفتم نسبت به " شب "احساس های مختلفی داشتم.دوران کودکیِ من پر بود از ترس نسبت به شب!چون شب ها چیزاییو میدیدم که عقل و منطق وجودشون رو در اون لحظه قبول نمیکرد.هنوز هم نمیتونم تشخیص بدم آیا اون چیزاهایی که شب میدیدم حاصل توهم و خیالبافیِ کودکانه بود یا نه!؟ با اینکه سالیان سال...
-
خلاقیت خلق اقلیت
پنجشنبه 27 تیر 1392 02:05
این دوره،دوره ای هست که دیگه مردم سمت چیزی میرن که بیشترین جاذبه و تفاوت رو داشته باشه.چون تا حدود زیادی نیازای عادی رفع شده،مردم دنبال بهترین ها هستن.یه زمانی هرچی از تلوزیون نشون میداد مردم مینشستن نگاه میکردن ولی الان برنامه هایی میتونن موفق بشن و بین مردم جا باز کنن که خلاقیت داشته باشن و با سایر برنامه ها تفاوت...
-
اصبروا...
یکشنبه 23 تیر 1392 05:26
مکالمه بین من و خواهرم ساعت5 بامداد: آبجی کوچولو بسه دیگه بگیر بخواب.الان صب شروع میشه. خواهرم:صبح چی شروع میشه؟ من:صبح شروع میشه دیگه!:| خواهرم:خوب...صبح چی میخواد شروع بشه؟ من: صبح ،خودش شروع میشه. خواهر:خوده چی شروع میشه؟ من:صبح!!...عزیزم...چند ساعت دیگه صب شروع میشه!اصلا شروعو بیخیال.همون صبح میشه خودمون!...
-
کارنامه اعمال
یکشنبه 23 تیر 1392 00:41
بالاخره بعد از 2 ماه نمره ها تایید شد.تو این چند ترمـِ فهمیدم اون حسی که بعد از بیرون اومدن از سر جلسه امتحان داری اصولا حس کاذبیه.لا اقل این ترم کاملا مشهود بود برای هممون.مخصوصا درس ریاضیات مهندسی.همه بچه ها با نیش های گشاده از سر جلسه بیرون اومدن.چقدر هم استاد رو دعا کردیم که دمش گرم عجب سوالای قشنگی.هیچ کس توقع...
-
یعنی آن روز من زنده ام؟
سهشنبه 18 تیر 1392 22:41
یه روز میرسد که من موهایم به سفیدی ابرهای خیال کودکیم میشود.یک بانوی مسن 71 ساله.با سلامت کامل جسمانی.چشمهایم هنوز خوب میبیند،گاهی عینک مطالعه میزنم،احتمالا چون به قیافه ایم میآید.گوش هایم هم میشنود.فقط گوش چپم کمی ضعیف شده ، با یک سمعک بلوتوث دار مشکلش را حل کرده ام!یک پیرزن نه یک بانوی مسن 71 ساله تر و تمیز با صورت...
-
سکه شد درمان ما
چهارشنبه 5 تیر 1392 18:00
از این سکه های 250 ریالی که یادتان هست؟ دیشب والد محترم یکی از همینا در دست گرفته بود و با دقت به ان نگاه میکرد.بعد نزد ما آمد و گفت :اگه ازین سکه ها پیدا کردین خرجش نکنید هااااا! گفتیم چرا مگر؟نکند قرار است برویم در کار عتیقه پروری؟! گفت:شما کودکی هنوز.از اقتصاد که سر در نمیآورید!الان برنجی که دور این سکه به کار رفته...
-
پایین خانه!
دوشنبه 3 تیر 1392 23:54
همیشه دلم میخاست مکانی داشته باشم دنج و خلوت تا هر وقت از آدمها و سر و صدایشان خسته شدم و دنیایشان برایم تکراری شد به آنجا پناه ببرمو و به قولی سرم در گریبان خودم باشد با تنهایی خودم خوش باشم.بالاخره بعد از تلاش ها و آمد و شد و کاغذبازی های غیر اداری،والده موافقت کرد که پایین خانه را در اختیارم بگذارد.البته به شرطها و...
-
کتابفروشی سیار
دوشنبه 3 تیر 1392 11:20
کتاب استاد عشق ایرج حسابی را میخانم.عجب مردی بود دکتر حسابی!حتی تصورش هم سخت است تحمل اینهمه سختی و رنج و تلاش.به حقیقت این جمله پی بردم که روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت! + همیشه دوست داشتم از کتاب فروش های دسته دوم که کنار خیابان بساط پهن کرده اند کتاب بخرم.این یکی هم مثل بقیه کارهایی که میخاستم و...
-
شروع
یکشنبه 2 تیر 1392 15:14
به امید بهترین پایان ها...